پيام
+
يادش بخير قديما پارسي بلاگيا قرار ميذاشتن و يه جمع بزرگ دور هم جمع ميشدن =) فکر کنم همايش هم برگزار ميشد ولي من فقط توي چند تا از قرارهاي خانوماي پارسي که توي حرم حضرت معصومه بود شرکت داشتم ... يادش بخير تبسم بهار و شکيبا و نورالزهرا و زهرا م و نگين خانوم و غزل و سبوي معرفت و شيرازي و........... چقدر ديدار هاي خوبي بود پر از نشاط و محبت ... دلم تنگِ بچه ها شد ....
هايدي
98/6/10
سايه سادات ツ
فردا بخاطر مادر شدن يکي از اعضاي کم فعاليت پارسي يه قرار کوچولو داريم =)
سايه سادات ツ
چرا ديگه کسي نمياد قم که دور هم جمع شيم ؟ يادمه بخاطر اومدن فاطمه ايماني و سحر بانو و ص حيدري خدابيامرز هم جمع شده بوديم ....
سايه سادات ツ
هعيييي ص حيدري ..... اگه ميدونستم اون اولين و اخرين ديدارمونه حتما بيشتر نگاهش ميکردم بيشتر بغلش ميکردم و ميذاشتم فقط اون حرف بزنه ......
هما بانو
سلام سايه جووووون .. آره چه روزاي خوبي بود :-) سحر بانو که کلا رفتن !!! نميشه يه کاري کنيم بَرِش گردونيم؟:(
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} کي قراره مادر شه !!!B-) جاي منم خوش باشيد سايه جان :)
سايه سادات ツ
توي اين دنياي مجازي ادمها فقط يه اسمن . ولي وقتي يه عالمه ادم دور هم جمع ميشن و يکي يکي از اون اسمها تبديل به يه چهره ميشه خيلي جذابه=)
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} سلااام =) عه کلا رفته ؟؟؟ :{ نميدونم والا ولي فکر نکنم بشه تصميم کسي رو عوض کرد ... اگه نتونستيم خودمون بريم از پارسي هم خوبه :D
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} مادر شده :-D سه ماهي هست ... فاطيماه
سايه سادات ツ
حالا شمام بياين قم يه قرار ميذاريم جمع ميشيم و خوش ميگذرونيم =)
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} آره سحر جان رفته متاسفانه .. کاش ميشد برشون گردوند ،:( کاش ولي نميشه عزيز.. بدجور به پارسي گره خورده ايم :D
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} بسلامتي .. چقدر خوب .. مبارکش باشه .. من فاطيما جان رو فکر نکنم بشناسم عزيز:)
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} ان شا الله ..:)
DARYAEI
ما ک توهمايشا نبوديم، يه بار برگذار کنن ما هم باشيم خب : دي
هما بانو
{a h=daryajoon}DARYAEI{/a} :)
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} عه چ بد :( ولي من گره نخوردم :-D من قبلا بلاگفا برام عين وطنم عزيز بود ولي ازش کنده شدم ... پارسي بلاگ و اتاق خانوما برام عزيز بود اما تونستم دل بکنم ... تلگرامو دوست داشتم و وصل کننده منو فاميلم بود اما گذاشتمش کنار .... گره رو ميشه باز کرد:-D
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} فاطيماااه بود اسمش . زياد فعال نبود فقط گاهي لايک ميکرد ... ممنون =)
سايه سادات ツ
{a h=daryajoon}DARYAEI{/a} الان همايش بذارن 6 نفرم نميان :-|
.: ام فاطمه :.
انشاءالله به زودي خودم يه همايش برگزار ميکنم B-) :)
سايه سادات ツ
هما جون شما اصلا هيچ کدوم از دوستاي مجازيتونو ديدين ؟
سايه سادات ツ
دريايي شما چي ؟؟؟
DARYAEI
{a h=mamanenini}سايه?{/a} چرا به نظرم خيلي ها بيان
DARYAEI
{a h=mamanenini}سايه?{/a} من آره يه سري با ياس و صديقه خدابيامرز و آسمان و شاپرک رفتيم بيرون... دو سه نفر ديگه رو هم ديدم
سايه سادات ツ
{a h=daryajoon}DARYAEI{/a} اخه اينجا مثل قبل فعال نيست برا همين ميگم
سايه سادات ツ
{a h=daryajoon}DARYAEI{/a} عه چ خوب . اها فک کنم عکسشو هم گذاشته بودين توي اتاق خانوما الان يادم افتاد =) الهيييي طفلي صديقه ....:(
DARYAEI
{a h=mamanenini}سايه?{/a} دور همي باشه فک کنم بيان : دي
DARYAEI
{a h=mamanenini}سايه?{/a} آره... خدا رحمتش کنه...
هايدي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} مام که بوقيم!! :دي
سايه سادات ツ
{a h=banamak57}هايدي{/a} سلام بوووووق :D ادم که ديدن خواهرشو ک نميگه :D الان مثلا به نظرم اصلا لازم نيست که بگم امروز خونه فاطيمااااه جمع شديم و ديدمت و برات تولد هم گرفتيم =) اصلا لازمه واقعا ؟:-D
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} خوش به حالتون سايه جون .. من که هيچ دلبستگي به شبکه هاي ديگه ندارم .. نه موبايلي و نه سايتي ... فقط پارسي بلاگ.. ان شا الله بتونم دل بکنم ديگه به هيچ فضاي مجازي اي هم دلبسته نميشم.. کاش مي شد سايه جون .. ولي ما شا الله به اراده ي شما:) تحسينتون مي کنم عزيز..:) @};-
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} آها .. ولي من کلا ازشون خاطره و آشنايي اي ندارم ..:)
هما بانو
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} به اميد خدا .. چه جوري نازنينم؟:)
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} نه عزيز ديدار حضوري هيچ کدوم از دوستان مجازي رو نديدم .. اما توي اتاق عکس بعضي از دوستان رو ديدم :)
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} عه هايدي جان تولدتون بوده عزيز؟:) تولدتون مبارک قربونت برم .:) @};- ان شا الله هميشه سالم و سلامت باشيد و خدا بهت طول عمر باعزت ببخشه و وجودتون هم هميشه اينجا واسه ما برقرار باشه :) @};-
در انتظار آفتاب
ما با قميا زياد قرار گذاشتيم ولي سعادت ديدار شما رو نداشتيم:)
سايه سادات ツ
{a h=emozionante}.: فاطمه بانو :.{/a} چه خوب =)
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a}تو ميتونييييي من ميدونم =) وابستگي خوب نيست . حتي به اعضاي خانواده . وابستگي ادمو فلج ميکنه . تصميم گرفتنش سخته و اولش . بعد همه چي درست ميشه و انگار نه انگار .... قربونت برمممم =)
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} آخييييي الهييييي . خداييش دوستي قبل از ديدار و بعد از ديدار تفاوتش از زمين تا اسمونه =) اميدوارم زودتر بتوني يکيو B-) ببيني . عکس کجا و خود طرف ببيني کجا
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} آره عزيزم .. کاملا درسته ، مدتهاست خودم همين رو احساس مي کنم و مدتي هم هست کمي کوچولو دلسرد شده ام ، شايد به خاطر ِ .............. !!! ان شا الله و توکل بخدا سعي ميکنم ..دعا کنيد کاملا دل بکنم و بيام همونجايي که الان شماييد ...:) ديگه هر روز ميام اونجا ..* اونجا ديگه هيچ اثري از دلتنگي نيست *، چون هستيد شما دوستان و....................:)
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} تولد هايدي در هاله اي از ابهامه :D شناسنامه اشو شهريور گرفتن ولي به روايتي تولدش اوايل بهمنه و به روايتي معتبرتر اواخر بهمن :D مام همينجور الله اللهي يه روز بهش تبريک ميگيم :D
سايه سادات ツ
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} جدي ؟=) چه حيف ...
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} الهييييييييييييييي عزيزم.. :) خب اي بيانگر اينه که واقعا هايدي جان آخرِ عشقِ .. ديگه فصل ها هم نسبت به هايدي جان ثبت حيات کردند که در هر ماهي از فصول ، اثري از وجود هايدي جان رو در خود داشته باشند :-) @};-
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} افرين =)=)=) ايول . عاليه =) اينجا خوبه ولي نه براي حرفاي دوستانه و دوستي . اينجا براي خوندن و لايک کردن و لذت بردن ه . دوستي و گفتگو و بگو و بخند رو بايد جاي ديگه داشته باشيم . منم خودم از اينکه توي قسمت عمومي حرف بزنم و هر کسي از اقايون يا غريبه ها بيان و بخونن حس خوبي ندارم . جلوي خودمم نميتونم بگيرم يکم متين باشم :D
سايه سادات ツ
به نظرم اينجا با ديد يه کانال سروشي عاليه . مطالب جورواجور رو بخوني دوست داشتي لايک کني و خواستي يه نظري هم بدي و بعد بري ... =) يه کانال سروشي با ادمين هاي زياد =)
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} سايه جانم با همه ي حرفهات موافقم عزيز.. کاملا درست مي گيد .. * چه کنم که دلم يه اينجا يه گره ي کور خورده ،* دعا کنيد گره دلم وا شه ، همينجوري که شما گفتيد ميام اينجا ..:D آخ يعني ميشهههههههههه!!!:)
هايدي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} خخخخخخخخخخخخخ نه اصلاااا لازم نيست که بگي چقدر سورپرايزم کردين:دي واااااي دستتون درد نکنه! عاااالي بود! ممنووووونم
هايدي
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} فداااات عزيزم. من کلا تاريخ دقيقي ندارم. شناسنامه ام شهريوره مثل خيلي هاي ديگ که براي مدرسه نيمه اولي مي گرفتند. اما خودم بهمني ام. معتبرش آخراي بهمنه يعني يک ماه قبل از عيد(بابام هميشه مي گفت يک ماه قبل از عيد دنيا اومدي با خرواري از بررررررف)
هايدي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} خخخخ بيشتر از ابهامه خخخخخ براي همين که تاريخم دقيق نيست هميشه سورپرايز مي شم. يعني اگ ديروز تاريخ تولدم بود آمادگيشو داشتم براي تولد ولي الان کاملااا غافلگير شدم=)
هايدي
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} فداااااات عزيزم محبت داري.هميشه منو شرمنده ي محبتت مي کني عزيزم
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} =) خوشحالم با حرفام موافقي. گره کور اگه باز نشه با قيچي ميرن سراغش ... يه مقدار برش و دور ريز ميشه ولي از شر گره خلاص ميشن :-) معلومه ک ميتوني
هايدي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} خخخخخ اين سايه رفيق ناباب منه خخخ گوش نده به حرفش. قيچي بزار کنار. فقط گره رو خفتي بزن هر وقت خواستي راحت بازش کني هر وقت خواستي دوباره گره کني. قيچي و چاقو و اينا چيه سايه؟ کارهاي خطرناک مي کني! قبلا اين جور نبوديااااا :دي:دي
سايه سادات ツ
{a h=banamak57}هايدي{/a} خوشحالم که سورپرايز شدي =) خواهش خواهر جون . عه پس اگه تولدت يه ماه مونده به عيده ممکنم هست اولاي اسفندم بوده باشي ! اواخر بهمن تا اوايل اسفند =)
هايدي
{a h=mamanenini}سايه?{/a} نهههه بهمني ام. اينو مطمئنم
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} الهييييييييييييي عزيزم :) ناسنامه منم يک سال از خودم بزرگتره ، اما اينکه تير ماه باشه يا نه رو نمي دونم.. چون باباي منم براي دختراي اول شناسنامه رو يک سالي بزرگتر مي گرفته و وبراي همه ي بچه ها هم يکم اول هر ماهي ......:D
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} نه قربونت برم محبت چيه ! صادقانه احساسم رو گفتم عزيز دلم :-) @};-
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} دعا کنيد اين گره ي کور وا شه همه چي حلِ سايه جونم :) :)
سايه سادات ツ
{a h=banamak57}هايدي{/a} خخخخخ خيليم بابم :-D کارم با قيچيه خواهر ! خياطي و گره کور و قيچي و برش :D
سايه سادات ツ
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} دعااااا مينماييم ....=)
هايدي
{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} فداااااااي تو خواهر گلم@};- @};-
هما بانو
{a h=mamanenini}سايه?{/a} ان شا الله...به اميد خدا..:) @};-
هما بانو
{a h=banamak57}هايدي{/a} زنده باشي عزيز دلم..:-D @};-@};-
غزل صداقت
هي روزگار..
*خاطره*
اره يادش بخير@};- :-)
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} سلام عزيزم =) وااااقعااااا ... يادش بخير ديدارهاااا =) چقدر دلم براي ديدنت تنگ شدههههه ... ممنون که بازم اومدي و اينجا رو انتخاب کردي . اينجا خيلي بهتر از اينستاست . مذهبي و ايراني ه به اينجا معتاد شي خيلي بهتره تا به اونجا =) يکم بگردي و لايک کني بيشتر خوشت مياد
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} سلام خواااهر جان=) مرسي عزيزم:-) منم خيلي دلتنگ شماها و اينجا شده بودم ! اينستا رو که حذف کردم خواهر ؛اوه خيلي وقته اينجا نيومده بودم پسوردمو هم فراموش کردم:D چقدر اينجا تغيير کرده:-o خيلي پيچيده شده خواهر ؛ حس مي کنم گم ميشم:D
*خاطره*
عکس لوگوتون خيلي نازهههه خواهر جون =) حتما آقاسيد احمدرضاست:-) آخيييي نازي :-D
سايه سادات ツ
سلام عزيز دلم . منم اولش گم شده بودم :D حتي نميدونستم براي ثبت نظر ميشه کدوم گزينه رو از روي کيبورد زد همش هي با علامتاي اينجا ور ميرفتم و ثبت نميشد يه بار به عادت نوشتن که ميخواستم برم خط بعدي يهو ديدم ثبت شد :D انقدر خندم گرفت ک نگو:D
سايه سادات ツ
فکر کنم يه مطالبي براي اموزش فضاي جديد گذاشته بودن ... ميگردم پيدا ميکنم برات ميذارم که بخوني.پسورد که اوووووف من مال ايميلمو فراموش کردم اصلا يادمم نمياد :-|
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} نه عزيزم لوگوم احمدرضا نيست . يه عکس توي نت بود که با حال و هواي من شباهت داشت =) ولي اره خيييييلي نازه دوستش دارم خيلي
هايدي
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} عه عهه عههه عهههه عهههههههه خودتي؟؟؟؟؟ گفتم ديگ نميايااااااا اينستايي خفن خخخخخ. دلمون برات تنگوليده بودااااا. جات خونه فاطمه خالي بودااااا کلي کيک و آش و انار و ديگ چي بود سايه؟ کلي اين چيزا خورديم به جا تو هم من خوردم خخخ خدا رو خوش مياد تو نياي من جات بخورم اضافه وزن بگيرم؟ خخخخ
هايدي
سايه زحمت تولد برام کشيد کلي غافلگير شدم. خدايي جات خالي بود. نامرد لااقل اين جا بيشتر بيا! تو تلگرام عکس پسراتو ديدم ماشالا بزرگ شدن و کپ خودت!
سايه سادات ツ
{a h=banamak57}هايدي{/a} وااااي قابلتو نداشت يه تولد کوچولو بود و در بضاعت اندک خواهرت :-) ولي خدايي جاي بقيه بچه ها خالي بود واقعا ...
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} فداااات عزيزم. لطف کردي. بيادماندني شد. آره واقعا جاشون خالي بود
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} خواهر بزور کامنت هاي ارسالي رو پيدا کردم =) خيلي سخت شده اينجا ! هنوز هنگم :D ديدم آموزش هاي هما بانو و آقاي اسپايکا رو ، من حالا حالا ها بخوام ياد بگيرم فکر کنم يک سالي زمان ببره ها اونوقت دوباره بايد برم . دييي
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} عه جدي ! ولي به سيد احمدرضا جان خيلي شباهت داره هااااا ، به همين خاطر فک کردم لوگو، خودت و احمدرضاي خوشگلمون هست :)
*خاطره*
{a h=banamak57}هايدي{/a} سلام خوااااهر جون :-) اينستا رو که خيلي وقته حذفيدم :-D از بس خواهر سايه تو گوشم ورد گفت بيا سروش و ايتا که مغزم گفت زودتر اينستا رو بحذفم برم تو جمع دوستان بلاگفا :) الان ديگه سروش خفنم ، دييييييي
*خاطره*
{a h=banamak57}هايدي{/a} عه جدي ، دعوتم کرده بودين ميومدما :-) پس با تاخير تولدت مبارک عزيزم =) نوش جان :-D کار خوبي کردي به جاي منم خوردي به ياد منم بودي :-) نه بابا کجا چاقين !! خيلي هم خوشگلي :-) @};- ني ني فاطمه جون بزرگ شده ! حتما مث مامانش خوشگل م هست :)
*خاطره*
{a h=banamak57}هايدي{/a} باشه خواهر جون اگه ياد گرفتم بيشتر ميام :-) مرسي خواهر جووون =) @};- راستي تو سروش برات توضيح دادم چطور اومدم اينجا =)
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} اره خب نسبت به قبل يکم پيچيده شده ولي اولش اينجوريه . راه ميفتي . خواهش ميکنم مايوس نشو و همچنان ادامه بده :-D باور کن اينجا خيليم وقتگير نيست بعد از بلگفت
سايه سادات ツ
بعد از بلاگفا که متلاشي شد و همه پر پر شدن ، جاي ايراني خوب و دورهمس دوستانه کجا بهتر از اينجا ؟ من کلا مخالف همه برنامه هاي خارجي ام و طرفدار همه برنامه هاي ايراني =)
سايه سادات ツ
پوووووف چرا هر چي ميخوام نوشتمو ويرايش کنم همش دستم ميخوره به اسما و هي صفحه باز نميشه x-(
*خاطره*
خواااهر جان تسليم .ديييي . ولي پيامرسان خيلي مبهم شده خواهر و کامنت خوب ارسال نميشه :(
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} خخخخ تصورت کردم دستات بالاست خيلي خنده دار بود :D دستاتو بنداز خواهر ، درد گرفت :D
*خاطره*
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} اوردم پايين خواهر:D :D
سايه سادات ツ
:D
*خاطره*
ميگم خواهرجان موفق شدي زينب جان و فاطمه جان رو هم به پارسي دعوت کني يا منم دوباره برم به جمع بلاگفاي ها... دييي
*خاطره*
اينبار که اومدم حرم به هايدي جان بگو زينب و فاطمه جان هم بيان يکم شستشوي مغزي بديم شايد فرجي شد اونها هم اومدن اينجا و دوباره اتاق رو شلوغ کنيم
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} فاطمه ک تازه ني ني دار شده نيومدنش موجه ولي زينب از همون اولم کاربريش مشکل داشت به سختي ميتونست بياد هميشه ميناليد از پارسي . الانم ک از دستم ناراحته بخاطر رفتنم از تلگرام و خراب کردن گروه :D
سايه سادات ツ
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} اتاق ک حتما داغون شده پر از تار عنکبوت و گرد و خاک :D فک کنم يه سال هست تمديدش نکردم :D خداييش تلگرام خيلي راحت تر بود مخصوصا عکس و ويس گذاشتنش ديگه فک نکنم زينبم بياد اتاق از لج ول کردن گروه تلگرام :D
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} من و زينب از دست تو عصباني هستيم که زدي گروه رو داغون کردي و مخروبه! اي خرابکار اي آشوبگر. اي اي اي اي اي :دي
هايدي
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} ستاره اومد حتما يه قرار حرمي ميزاريم. قراره همين روزا بياد. بععععد سايه رو شستشو مغزيش مي ديم گروهو دوباره روبراه کنه خخخخ
*خاطره*
{a h=banamak57}هايدي{/a} دوباره ک دعوا شد به خاطر تلگرام :D خواهر من امروز کلي با مغز سايه ور رفتم فک کنم فکرشون يکم تسليم شدن ..همين روزان که با تلگرام هم بيان پيامرسان ..دييي
سايه سادات ツ
{a h=banamak57}هايدي{/a} خخخخ يه دفعه بگو خس و خاشاک :D
سايه سادات ツ
کو تا ستاره بياد :-/ منو شستشو بدين ؟؟؟ يعني دوباره بيام تلگرام ؟ عمرااااا x-( مرا بکشيد ! خاکسترم را به باد بسپاريد ولي از من نخواهيد دوباره تلگرامي شوم! هرگز !x-(
*خاطره*
{a h=banamak57}هايدي{/a} چه خوب..پس من با خواهر ستاره امشب هماهنگ کنم براي همين هفته :-D ولي قرار بود بزاريم دهه دوم فاطميه ک!!
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} خخخخخخخخخخخ مردم از خنده خخخخخخخخخخ
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} حالا ميبينيم :دي آنچنان شستشو بديم که ندوني چطور شد خخخ
هايدي
{a h=khanoomtala} خاطره {/a} خب منظورم از همين روزا تا قبل از عيده:دي
سايه سادات ツ
من چشمم اب نميخوره ستاره بياد . اين هفته ک شيمي درماني مادرشوهرشه بازم تا يه هفته خونه اش هستن و شوهرشم دل و دماغ نداره . فک کنم حال مادرشوهرش تعريفي نداره بنده خدا :(
سايه سادات ツ
هايدي تو وعده هات تو خاليه :D هي ميگي و حرف ميزني ولي عمل نميکني :D بهتر بود ميرفتي تو دولت يه منصب بهت ميدادن :D اون دفعه ک منو ديدي موهامو نکندي هيچ اخمم نکردي :D
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} طفلک:( من که خيلي نگران خودشم!
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a}خخخخخ انظار داشتي وقتي برام تولد گرفتي و غافلگيرم کردي بيام موهاتو بکنم؟ يهو تمام عصبانيت و آمادگي براي کچليت در نطفه خفه شد خخخخخ تازه گفتم کچل ميشي مادرشوهر فاطمه مياد به فاطمه ميگه تو با کچلا رفيق شدي؟؟ ديدم درستش نيست کلا بيخيال شدم. خخخ
سايه سادات ツ
اهاااا :-D اخي شرمنده با دولت هم ترازت کردمد:D الان فهميدم زير اون ستاره حلبي قلبي از طلا داري :D
هايدي
{a h=mamanenini}سايه سادات ?{/a} خخخخخخخ