شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ شب عمليات ، من جلو بودم و علي پشت سرم. به دو به سمت خاکريز مي رفتيم. از زمين و آسمان آتش دشمن مي باريد. در يک لحظه کلاه از سرم افتاد. علي داد زد: «کلاتو بردار!» خم شدم کلاه را بردارم که حس کردم يک گلوله از لاي موهايم رد شد و پوست سرم را خراش داد! برگشتم به علي بگويم «پسر! عجب شانسي آوردم» ... گلوله توي پيشاني علي بود...
نوشته مهدي پورامين
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم@};-
هما بانو
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
سايه سادات ツ
رتبه 88
8 برگزیده
245 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top