سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشـته های یه مـامــان

سلام

حالتون خوبه ؟ وای دلم براتون تنگ شده بود . حال روز منو توی کامنتهای پست قبلی که خونده بودین ... الان بهترم . چه خبرا ؟ تعطیلات خوش گذشت ؟ مسافرت رفتین ؟ ما که مارکوپولو شدیم امسال . اخراش دیگه خودمون خسته شدیم از بس جای تاریخی و دیدنی دیدیم

بابام دلش میخواست عید بره سفر . کلا سفر توی عید یه مزه ی دیگه ای داره . همه شاد و شنگولن هی به ادم تبریک میگن هی گروه های هلال احمر و شهرداری ورودی شهر ها نقشه و بروشور معرفی شهرشونو میدن احترام میکنن . خلاصه خیلی کیفش بیشتر از تابستون و بقیه وقتاست . بابای منم هی میگفت بریم سفر مامانم میگفت نه دخترم اینا میان شمال ما بریم سفر ؟ ( منو میگفت ) اخرش خود مامان دلش برا بابا سوخت از بس در جواب بقیه گفت نه امسال نمیریم مسافرت دلم خیلی میخواست برم لار و بندرعباس اونجا الان خیلی هواش خوبه ولی نمیریم .
مامان بهم گفت شرمنده دیگه ... ما و خواهرت سمیه دو ماشینه میخوایم بریم سفر و تو کی میای که اقلا ببینیمت بعد حرکت کنیم ؟
با اینکه دلم نمیخواست برنامه شون بخاطر من بهم بخوره و بابام به دلخوشیش برسه اما واقعا عید نوروز بدون خانواده خیلی مسخره بود

به شوهرم گفتم امسال عید مامان اینا نیستن و میخوان برن مسافرت ... شوهرم گفت اگه جا دارن میتونین شمام باهاشون برین . بجای خوشحال شدن نگران شدم ! اخه پارسال یه روزه با مامانم اینها بدون شوهرم رفتم سفر بعضیا پشت سرم گفتن چه زنیه ! مگه زن بدون شوهرش میره سفر !!!  فکر کرده بودن شوهرم ناراضی بوده و من خودسر رفتم !!!! به شوهرم گفتم اخه بعضیا شاید باز حرف بزنن شاید خانواده ات ناراحت بشن شاید .... گفت به بقیه چه ربطی داره ؟ ناراحت نمیشن برین و خوش بگذرونین فقط بگم که اگه جا برای من هم باشه من نمیام !

اومدن خواهر کوچیکه ام مریم و شوهرش هم قطعی شد و قرار شد دیگه این همه راه نریم تا شمال اونها بیان اینجا و بریم ... 27 اسفند اومدن و صبح 28 راه افتادیم . من از قبل به مامان گفتم نمیخواد رخت خواب و ظرف و ظروف بگیرین همه چی رو از اینجا بردارین . چادر مسافرتی هم داشتیم ولی بابا گفت نمیخواد بین راه برای خودمون میخریم ... تا ما ظرف و وسایلو بگیریم اقایون رخت خوابو گرفتن و بستن بالای باربند ... ( بعدا دیدیم چقدر کم گرفته بودن )

* چقدر جاده ها اروم و روون بود . کار پلیس ها هم عالی بود باعث میشد راننده ها کمتر خلاف کنن و تصادفات کمتر بشه . دستشون درد نکنه

* همیشه چه توی ادبیات مون چه توی دین مون سفارش به سفر شده که مثلا اگه میخواید دوستتون رو امتحان کنین باهاش سفر برین یا بسیار سفر باید تا پخته شود خامی ... این سفر اولین سفر تفریحی طولانی مون بود . چیزهایی یاد گرفتم که بد نیست شمام بخونین ...

1- رئیس انتخاب کنیم
هر جمعی باید یک رئیس ، رهبر یا راهنما داشته باشه که تصمیم گیری کنه . تعیین نکردن رئیس و راهنما اخرش باعث دلخوری و تلخی سفر میشه چون هر کس چیزی میگه و ...

2- همه موارد رو پیش بینی کنیم
اب و هوا قابل پیش بینی نیست . همیشه بهتره تجهیزاتی برای هوای سرد یا بارونی رو هم داشته باشیم

3- جر و بحث پیش نیاریم
ممکنه افرادی که باهاشون سفر میکنیم از نظر اخلاقی فکری اعتقادی یا ... با ما فرق داشته باشن بهتره اگه نمیتونیم تحمل کنیم با اونها به سفر نریم یا اگه میریم تحمل مون رو بالا ببریم و جر و بحث پیش نیاریم

4- غر نزنیم
مسافرتها علاوه بر خوشی و لذتش سختیهایی هم داره . دستشوئیهای عمومی و صف و کثیفی محیط و پیدا نکردن محل مناسب یا خستگی و .... قبل از سفر همه ی این سختی ها رو تصور کنیم تا توی سفر نیاز به غر زدن پیدا نکنیم غر زدن هم باعث تلخی سفر برای خودمون میشه هم برای بقیه ...

5- در دعواها دخالت نکنیم
اگه یه وقت عده ای در حال جر و بحث یا دعوا هستن بهترین کار سکوته و دور شدن از اون فضا . حتی اگه حرف تا در دهن اومد نباید بذاریم بیرون بیاد دخالت در بحثی که از ادم نظر خواهی نشده ممکنه باعث بی حرمتی بهمون بشه . اگه احیانا اهانتی شد ادامه ندیم ...

6- همکاری داشته باشیم
توی سفر سعی کنیم کار خودمون رو روی دوش دیگران نندازیم . تا جای ممکن در کارهای جمعی همکاری کنیم . انداختن همه ی کارها گردن یک یا دو نفر باعث خستگی و ناراحتی اونها و تلخی سفر میشه

7 - صبور باشیم
اگه توی سفر مشکلی برای کسی پیش اومد صبور باشیم چون ممکن بود این مشکل برای ما پیش بیاد و هر چی برای خودمون میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم و بلعکس . اگرم اتفاقی افتاد بهتره با خونسردی و صبر برخورد کنیم و فرد حادثه دیده رو سرزنش نکنیم و همیشه وسایل ضروری کمک های اولیه همرامون باشه

8 - گذشت داشتن یکی از ضروریات سفر و زندگیه .
واقعا ناراحت کننده است ادمهای بزرگ سر جای پارک یا صف بنزین با هم دعوا و بزن بزن کنن . بهتره همیشه سعی کنیم حرف بی ادبانه و توهین امیز از دهن مون در نیاد چون اولا مودب باش تا کامرا باشی و دوما هم اینکه در این جور موقع ها باعث تحریک فرد مقابل نشه

9 - توقعات مون رو پایین بیاریم .
شاید بعضیا از غذای حاضری زیاد خوششون نیاد ولی توی سفر این چیزها نباید باعث دلخوری یا غر زدن بشه . مخصوصا اگه خرج سفر با خودمون نیست .

10 - قبل از تامین رفاه خودمون توجه به رفاه دیگران داشته باشیم .
ممکنه بعضیا رخت خواب یا وسیله ی دلخواه خودشون رو بردارن و توجه به دیگران نداشته باشن ...

11 - همراه بچه ها باشیم
بچه ها ممکنه بخاطر سن شون توی سفر خیلی ورجه وورجه و بدو بدو بکنن . از قدیم هم گفتن بازی اشکنک داره سر شکستنک داره . لازم نیست هی با داد و فریاد بهشون گوشزد کنین که مواظب باشن مسلما اونها هم دلشون نمیخواد زخمی و خونی بشن اگه بچه ی کوچیکی دارید محدودش نکنید و بذارید بازیشو بکنه فقط شما همراهش باشید تا کار خطر ناکی نکنه یا در صورت لزوم راهنماییش کنید .

12 - وسایل سفر رو خودتون ( خانوم ها ) بردارید
و اون رو به دوش اقایون نندازین چون مطمئنا توی سفر با کم کسری مواجه میشین

13 - اووووم !  فعلا چیز دیگه ای یادم نمیاد

* یک بار یه مطلب بلند بالا در مورد سفر نوروزی مون به همراه عکس و مطالب مربوط به شهرها و اماکن اماده کردم و ثبت .... که نشد ! به زودی دوباره از جاهایی که رفتیم مینویسم ...

* 10 فروردین تولد لیندا جون بود که نشد بهش تبریک بگم چون توی سفر حجه . لیندا جون تولدت مبارک و زیارتت قبول . روز 14 فروردین هم هی دلم میگفت شاید امروز تولد مستانه باشه ... تولد فامیل و دوستامو معمولا توی تقویم ثبت میکنم ولی مال مستانه رو ننوشته بودم ... بهش پیام دادم که تولدت کیه ؟ گفت همین امروز . واقعا برام عجیب بود ! مستانه جون تولدت مبارک توی نوروز تولدای زیادی از خانواده داشتیم . خواهرشوهرم که اول فروردینه ( واقعا اول فروردین بدنیا اومده ) مادرشوهرم که 8 فروردینه و شوهرم هم 12 فروردین . طفلک شوهرم روز تولدش همیشه روز مسخره ایه یا توی سفریم و داریم از ولایت برمیگردیم و ناراحتم و خسته و کوفته ایم یا فرداش قراره راه بیوفتیم و هی بدو بدو و خداحافظی و جمع و جور کردن وسایل ... خلاصه امسالم یه تبریک بدرد بخور بهش نگفتم . از همینجا بهش میگم تولدش مبارک


نوشته شده در جمعه 90/1/19ساعت 8:1 عصر توسط سایه نظرات ( ) |


Design By : Pichak