نوشـته های یه مـامــان
سلام ...
همسرم چند وقت پیش یه کتاب به من کادو داده بود با نام " عبادت عاشقانه " نوشته ی استاد کریم محمود حقیقی
از اسم کتاب و از جلدش خیلی خوشم اومد . مقدمه ی کتاب هم دقیقا پریشونی خودم بود ولی طرز نوشتن نویسنده رو دوست نداشتم و هیچ وقت نخوندمش
حالا فکر نکنین اگه ازش خوشم می امود میخوندم ! تا حالا بارها پیش اومد که یه کتاب رو با علاقه گرفتم و خیلی هم با علاقه شروع به خوندن کردم ولی شاید بیشتر از 30 صفحه اش خونده نشد ...
هر دفعه هم که میخواستم کتاب انتخاب کنم برای خوندن ، اون قدر کتاب زیاد بود و انتخاب بهترین کتاب سخت ، که بی خیالش میشدم .... (توی خونه ی ما 6 تا کتاب خونه ی بزرگ ، پر پر از کتابه که دیگه جا نداره و یه تعدادیش این ور و اونورشه ! فکر کنین هی کتاب جالب و خوندنی میبینم تا دستم میره برش دارم یکی دیگه توجهمو جلب میکنه اخرشم هیچی به هیچی !)
ولی اینبار بخاطر اینکه کادوی همسرم بود با خودم گفتم اگه بازم نخونمش شاید ناراحت بشه . بازش که کردم صفحه اولش نوشته بود : تقدیم به همسر عزیز و مهربانم . با ارزوی سلامتی و تندرستی و عاقبت بخیری 1/1/86 (یادش بخیر ...)
حدود 40 صفحه اش همش توضیح در مورد کائنات و نعمت های خدا بود که با نثر نویسنده واقعا برام زجر بود ! مثلا یه جا نویسنده میگه (البته به این مضمون) : خوب دیگه خسته شدی یه چایی بخور که خستگیت در بره و بدان که نویسنده از خواننده خسته تره !!! البته اینجوری ننوشته بود ها ! قلمبه سلمبه و با زبانی شبیه فارسی دری !!! که به من نمیچسبه !
تا رسیدم به فصل " شیدایی یاد " که نوشته بود :
" الهی و الهمنی ولها بذکرک الی ذکرک " ( پروردگارم ، مرا واله و شیدای یادت برای یادت گردان ) چه در این دعای امام علی میبینی ؟ شیدایی و حیرانی در یاد خدا چیست ؟ به حسابی ان دم که تو او را یاد کنی او تو را یاد کرده، گاه " اذکرونی اذکرکم " (یادم کنید تا یادتان کنم) گفته میشود ولی همی دان که تا او تو را یاد نکند تو او را یاد نخواهی کرد ....
آن یکی الله میگفتی شبی
تا که شیرین میشد از ذکرش لبی
گفت شیطان آخر ای بسیارگو
این همه الله را لبیک کو
مینیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله میزنی با روی سخت
او شکسته دل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خضر را در خضر
گفت هین از ذکر چون وا ماندهای ؟
چون پشیمانی از آن کش خواندهای ؟
گفت لبیکم نمیآید جواب
زان همیترسم که باشم رد باب
گفت خضرش که خدا گفت این به من
که برو با او بگو ای ممتحن
نی که آن الله تو لبیک ماست ؟
و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست ؟
نی تو را در کار من اورده ام ؟
نی که من مشغول ذکرت کرده ام ؟
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک ماست
جان جاهل زین سخن جز دور نیست
زانکه یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفلست و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند
(مولوی)
ان یاد که او ، تو را بدان خوانده ، یاد است . معصوم واله و شیدای یاد حق است تا با ان یاد او به یادش بپردازد . چرا شیدایی برای یاد ؟ این نگار یادش هم شیرین است .... " یا من ذکره حلو " ( ای انکه یادت بسیار شیرین است) دیده ای که گرسنه ای با اسم غذای لذیذ بزاق دهانش تراوش میکند ؟ انکه دلداده ی اوست نام محبوب هم برایش شیرین است
و در اغاز سالک از محبوب جز نام چیزی در دست ندارد . تا با ان نام ، عشق نورزی به مسمی نرسی ... این اغازین قدم است .....
لیلی به راستی که برای مجنون زیبا ترین لغت بود و برای تو ای دلداده ی الله ، الله چه نام شیرینی . چنگ به اذیال این اسم زن تا به مسمی رسی . با هزار نامش در دعای جوشن در اویز تا وجهش برتو نمایان گردد .....
بسا نا خوداگاه بر زبانت جاری میشود ، یادش بر دلت میگذرد ...
در مناجان الذاکرین امده : پروردگارم اگر امر تو بر من واجب نبود که فرمودی یادت کنم من تو را منزه تر از ان میدانم که یادت نمایم ... پس ای پروردگار ! یاد خود را در تنهایی و اجتماع ، در شبانگاه و روزگاه ، در اشکار و پنهان ، در خوشی و نا خوشی بر من الهام فرما و مرا با ذکر خفی خود مانوس گردان ....
* این مقدار عین یه درس بود برام . من حدود 6 بار پشت سر هم این شعر رو خوندم ........ شایدم بیشتر ..... اشک تو چشام جمع شده بود .... هر کاری کردم برم بقیه اشو بخونم نشد
درس رو باید یاد گرفت . باید تمرین کرد ... و صد حیف که من شاگرد زرنگی نیستم !
* اینم دانلود کتاب صوتی "عبادت عاشقانه "
Design By : Pichak |