سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشـته های یه مـامــان

سلام
توی مطلب قبلی گفته بودم که موقع برگشتن از ماسوله یه جا توقف کردیم و از خونه و زمین یه روستایی رد شدیم و رفتیم به دل طبیعت ...
این عکس خونه و زمین اون روستاییه ...

ببینین چه سبزه ای ... چه طراوتی ... چه حیوونایی ......

به نظر من این گاو خیلی خوشبخته که اینجا زندگی میکنه ....... هوای سالم ، علف تازه ، محیط تمیز ....

.

.

.

و این گاوه چند کیلومتر اون طرف تر .......چه بدبخته که غذای روزانه اش رو باید از بین زباله ها گیر بیاره .....

و باید اون زباله ها رو نشخوار کنه و به شیر و گوشت تبدیل کنه ....



و این ماییم که طبیعت رو به این گند کشوندیم !
و اگه همینجور پیش بره نتیجه ی سهل انگاری هامونو خیلی زود میبینیم ....

هر دوی اینا گاون . هر دوشون مال یه منطقه ان ... ولی اولی کجا و دومی کجا !
خیلی وقتا خیلی از کارهای به ظاهر کوچیک ما ، تاثیرهای بزرگی توی زندگی دیگران میذاره ...
اگه همه مون یکم نسبت به طبیعت و محیط زندگی و موجودات دور و برمون احساس مسئولیت کنیم خیلی چیزا درست میشه ...
حتی اشغال هایی که می پوسن تا وقتی که پوسیده نشدن باعث زشت شدن چشم انداز و نمای طبیعت میشه

میشه اینجور اشغالها رو زیر خاک دفن کرد . یا پوست خوراکی ها رو توی کیف گذاشت و بعدا به سطل زباله انداخت . میشه روز روشن اشغالهایی که بوی غذای گربه میده رو دم دست گربه نذاشت . میشه اشغالهایی که ازشون اب گندیده میچکه رو توی یه نایلون سالم دیگه گذاشت . میشه زباله های خشک و تر رو جدا کرد و خشک ها رو برای بازیافت فرستاد .....

خاک مادر ماست ... اون رو با زباله الوده نکنیم ......

* اگه دل نازکی ، اگه روح لطیفی داری ، اگه طاقت دیدنشو نداری اینو باز نکن .... دل میخواد نگاه کردن به این عکسا ... :(


نوشته شده در پنج شنبه 92/3/9ساعت 10:7 صبح توسط سایه نظرات ( ) |


Design By : Pichak