سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشـته های یه مـامــان

سلام

دیشب ،
در شب ارزو ها ،
در حرم بانو ،
موهبتی نصیبم شد که فکر میکنم شاید هیچ وقت دیگه برام تکرار نشه !




دیشب در مغرب حرم ،
بوسیدم جایی که همیشه محل قدمهای دیگران بود و شلوغ !

اون هم به لطف جا نداشتن و نبودن موکت و زیر انداز در وقت نماز

وقتی که با چادر مشکی در زمین سنگ فرش حرم تکبیر گفتم و به نماز ایستادم




خدا رو شکر کردم که به بهانه ی سجده ی شکر ، میتونم ببوسم جایی رو که هیچ وقت دیگه جرات خم شدن و به سجده رفتن و بوسیدن اونجا رو نخواهم داشت ....



ممنونم بانو ...
ممنونم که منو 
منِ بی خیال رو
منِ غرق در دنیام رو
بدون هیچ برنامه ریزی قبلی
گردوندین و گردوندین و درست در شب ارزوها به حرمتون رسوندین
به صرف نماز جماعت
با اینکه حتی فرصت نشد یه زیارت نامه بخونم یا داخل حرم بشم


بوسیدن غبارهای سنگفرش حرمتان بسیار گوارای وجودم شد

و همین هدیه برای شب ارزهای من کافی بود 
حتی اگر هیچ کدام از ارزوهایم واقعی نشوند ....

 


نوشته شده در جمعه 94/2/4ساعت 12:57 عصر توسط سایه نظرات ( ) |


Design By : Pichak